امام رضا،
سلام
سلامی به تو که صدایم را می شنوی و جواب میدهی.
یک زمانی بود،
دلم میخواست عالم را به تو وصل کنم
به تجسم خیر و محبت .
همین. آمدم که همین را بگویم تا بعد.
تا بعد که زبانم باز شد برای با تو حرف زدن .
* آن قسمت از حرم ات که زمان معنا نداشت و مکانی جز بهشت نبود. آنجا که حضور خدا تنها حقیقتی بود که احساس می شد. آن لحظه که نسیم می وزید و دل ها مست می شدند. آن دمِ رویایی.
درباره این سایت